621

ساخت وبلاگ

امکانات وب

هنوز خونه هستم و دانشگاه و کرمان نرفتم. روزهای آرومی رو میگذرونم.روزها میام بیمارستان تا عصر و شبها هم توی خونه تنها هستم. یا سر تو گوشیه یا پای تلویزیون نشستم.یک برنامه روتین و تکراری دارم. خدا رو شکر تا الان نضفی از قرآن رو با تفسیر نمونه خوندم. کار هر شبمه. حدود یک ساعت و نیم وقت براش میذارم. هر شب زیارت عاشورا هم میخونم. تازه صبح ها توی ماشین یاسین و واقعه هم گوش میدم با صدای ماهر المعیقلی.

احترام و توجهم به پدر و مادرم بیشتر شده و این سری اصلا در مورد ازدواج حرفی نزدم باهاشون. فقط مامان دیروز صبح ی چیزایی میگفتن که من چیزی نگفتم بهشون. البته یک ترس مخفی درونم دارم اونم اینه که میترسم داره سنم میره بالا/ میترسم کسی دختر بهم نده.این ترس توی وجودم هست.

هفته بعد کلاسهای دانشگاه و ترم دو شروع میشه. این ترم های زوج خیلی زود میگذره. چون میخوره به عید نمی فهمی چطور تموم میشه. زاینده رود هم دوباره قرار رنگ آب به خودش ببینه. ما هم میتونیم کشت گندم رو انجام بدیم توی زمینهامون ان شا الله. باید بیام و کمک بابام کنه توی امر کشاورزی. امسال زمستون خدا رو شکر خیلی برف و بارون خوب اومد. سال پر بارشی بود. توی این مدت هم دائم اینجا اصفهان داره برف میادو بارون. آخر هفته با همکارم اگه شد میخاهیم بریم استخر دانشگاه بعدش هم بریم پیتزا بزنیم و بعدش هم بریم دعای کمیل. خیلی مذهبی نیست دوستم. نمیدونم بیاد یا نه. ولی می برمش. 

629...
ما را در سایت 629 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-man-esf بازدید : 213 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 20:22