755

ینی نشد من یک کار شخصی کنم هیشکی خبردار نشه تو بیمارستان مون! من یه خواستگاری ریز رفتم همه خبردار شدن، یه آزمون استخدامی دادم همه خبر دار شدن.نشد من یه کاری کنم کسی نفهمه! عجب داستانیه ها. محیط کوچیک متاسفانه همینه. بخواهی یه کاری بکنی همه خبردار میشن. ی پرستاری داریم اون میره به همه میگه. اینجا کم هم فضول ندارم.

خب اما خبر تاسف اور اینه که این روزها از نظر معنوی با کله سقوط کردم. متاسفانه امیدی به ازدواجم ندارم و برای همین ناامید شدم و این باعث شده که کاهل بشم. عشق چیز خوبیه. عشق امید میده به ادم. انگیزه میده. زندگی ادم رو سر و سامان میده. منی که از درونم نیاز به جنس مخالف احساس میکنم و کسی رو کنار خودم نمی بینم از درون استحاله و نابود میشم. امید و ایمان برای من رنگ باخته. امید چیز خوبیه. شاید بهترین چیزها. ولی نه در ازدواج من.

این روزها از نظر اعتقادی و دینی زیر صفرم. اوضاع خوبی ندارم. کاش میشد و مستقل میشدم. کاش ازمون استخدامی قبول میشدم و میتونستم مستقل بشم و دوباره خودمو بسازم. زندگی کردن با یک پدرو  مادر بیسواد روستایی توی یک خونه قدیمی بدون داشتن خواهر و برادر خیلی سخته. خیلی.شبها حوصله م سر میره. باید خودمو سرگرم کنم.