627

ساخت وبلاگ

امکانات وب

ببخشید که طولانی شد..

خب عرضم به حضورتون که به لطف خدا اینستام رو حذف کردم و تلگرام هم از تمام کانال ها و گروه های متفرقه لفت دادم و فقط توی گروه های درسی و کاری که مربوط به شغلم هستش باقی موندم. خدا رو شکر از شنبه تا حالا که اینکار رو کردم آرامشم خیلی زیاد شده.

شنبه اومدم کرمان. خدا رو شکر کلاسها برگزار شد. راستیش کرمان بیشتر آرامش دارم. راحت ترم. اصلا پسر که سنش میره بالا سخته کنار پدر و مادرش زندگی کنه. 

خب امشب ختم چهل روز زیارت عاشورا هم تمام کردم به لطف خدا. ولی خبری از حاجتم نشد که نشد :( اشکال نداره. ناامید نمیشم. از فردا شب ان شا الله ختم چهل روزه دعای توسل رو شروع میکنم. توی همه این چهل شب سعی کردم با توجه و حضور قلب زیارت عاشورا بخونم و حتی یک شب هم جا ننداختم. از فردا شب ان شاالله ختم دعای توسل به نیت همسر خوب و مهربون و مذهبی و چادری و تحصیلکرده و خوشکل شروع میکنم. علی برکت الله.

امروز یک روز خیلی مفید و خوبی بود برام. عصری با آقا مهدی که قبلا تعریفش رو کرده بودم با هم و به دعوت بنده رفتیم گلزار شهدای کرمان. سر قبر چند شهید مدافع حرم که همه دهه هفتادی بودند رفتیم و فاتحه ای خوندیم. توی پارک و فضای جنگلی همون اطراف هم قدم زدیم که خیلی لذت داشت. 

توی گلزارشهدا کتاب خاطرات سفیر رو خریدم که بخونم. باید کتاب قشنگی باشه. قبلا ها خیلی کتاب میخوندم. الان متاسفانه به دلیل مشغله کار و درس کمتر شده. ولی با حذف اینستا و محدود کردن شبکه های اجتماعی دیگه  این نوید رو به خودم میدم که بیشتر کتاب بخونم ان شا الله.

بعد گلزار شهدا با دوستام رفتیم استخر. خیلی چسبید و لذت بخش بود. بعد استخر هم که طبق معمول رفتم دعای کمیل. عاشق دعای کمیل هستم. واقعا محتوا و معارف خیلی قشنگی داره. بعیده به ترجمه دعا دقت کنید و اشک از چشمتون جاری نشه. من ک هر موقع دعای کمیل رو میخونم دائم اشک از چشمام میاید پایین. ان شا الله فردا توفیق بشه میخام برم نماز جمعه.

بعد دعا خانم های دانشجو هم بودن. چه دخترای خوبی. چادری و محجبه و خوب. با نگاه حسرت انگیز از کنارشون رد شدم و اومدم نشستم توی سرویس...چی میشد اگه همسری داشتم که با اون می رفتم گلزار شهدا و با اون می رفتم دعای کمیل مسجد دانشگاه؟ واقعا من چه ارزوهای قشنگی دارم ولی چ سود که حسرت و حسرت فقط برای منه. حسرت داشتن ی همسر مذهبی و مهربون...

یک کار قشنگ دیگه که بحمدالله میخام انجام بدم اینه که میخام ان شا الله یک کادو خوب واسه مامانم بخرم. کادو روز مادر. نمیدونم چی بخرم براشون. شاید یک بلوز یا شلوار توی خونه خریدم براشون... اخرین باری ک واسه مامانم کادو روز مادر خریدم سال 91 بود. وقتشه حالا که دستم توی جیب خودمه واسشون یک کادو بخرم...

گاهی خوبه با تعریف کردن از خودم به خودم روحیه بدم :) پسری هستم اهل مطالعه، دانشجوی دکترا، هیئت علمی آینده دانشگاه انشاالله، کارمند بیمارستان، اهل ورزش، عاشق هیئت و دعا، عاشق شهدا، اهل نماز جمعه، ماشین که دارم، سرویس طلای خانمم رو خریدم، اهل نوشتن، خوشتیپ :) مهربون و احساساتی و عاقل و صبور، درد کشیده، اگاه به مسائل روز، عدالت خواه، اهل نماز جماعت و اهل قرآن.همه ی اینها رو از خدا دارم و از خودم هیچی ندارم. اینها رو نوشتم که نعمت هام رو نوشته باشم که ان شا الله شاکر نعمت های خدا باشم.

این روزها اوضاع اقتصادی اصلا خوب نیست. و من این رو درک میکنم. مبارزه میکنم با خواسته های دنیایی م. قبلاها که جوون تر بودم بی رغبت تر به دنیا بودم. الانم هستم. فقط از این دنیا یک زن خوب میخام. همین. اونم به خاطر خدا. به خاطر اون نیازی که در درونم. نیاز به جنس مخالف. وگرنه همین هم نمیخاستم. ولی چاره ای ندارم.

استادمون مجرده و خوشتیپ. 40 سال بیشتره. توی دستش انگشتر فیروزه میکنه. به دستش میاد. خوش لباسه. جدی و شوخ! دلم براش میسوزه که مجرده. چرا ینی ازدواج نکرده؟ سخته. چطوری تحمل میکنه؟ نمیدونم... 

629...
ما را در سایت 629 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-man-esf بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 20:22