این همه پدرم زحمتم رو کشید. مادرم نخورد. نپوشید. پدرم کارگری کرد و نون کشاورزی برامون اورد ک من درس بخونم ی چیزی بشم. این همه زحمت کشیدم درس خوندم حالا هیچی. هر چی کار میکنیم تا صد سال عقبیم. نه زن دارم. نه خونه و نه هیچی. همسن و سالهای من ک درس نخوندن و رفتن دنبال زندگی شون الان همه چی دارند. خونه و ماشین و زن و بچه.
پیش پدرهامون سرافکنده شدیم.فکر میکردن خوب میشیم و سر و سامان میگیریم بهمون افتخار میکنن ولی با سی سال سن بابام میبینه گوشه خونه ش هنوز افتادم و سربارشم.نمیدونستیم مملکت اینطوری میشه. نمیدونستیم همه ی کالاها ۴ برابر میشه قیمت هاشون و حقوق ما ثابت میمونه...
همش فکر میکنم چجوری میخام خونه دار بشم. الان حداقل یک واحد اپارتمان توی یک جای خیلی معمولی اصفهان ۴۰۰ میلیون پولشه. چقدر باید کار کنم و نخورم و پس انداز کنم که بتونم یک سرپناه برای خودم داشته باشم. که توی خیابون نخوابم. توی این مملکت هر چی ادم بدوه عقبه. سی سال ک از عمرمون گذشت هیچی نداشتیم. سی سال دیگه هم حتما دنبال تهیه مسکن هستیم. دنبال تامین نیازهای اولیه مون. مسکن و خوراک و پوشاک و نیاز جنسی و عاطفی جزوه نیازهای ابتدایی هر بشری هستش. اونوقت توی این جامعه، ما باید تا اخر عمر برای این نیازهای اولیه دست و پا بزنیم. چقدر ناراحت کننده س.
توی این مملکت حتی نمیتونی مستقل بشی. دو ساله دارم شب و روز و حتی روزهای تعطیل کار میکنم هنوز چیزی دستم نیست ک بتونم مستقل بشم. اونم خودم تنها بدون زن. رواست اگه از غصه دق کنم و چیزی ازم نمونه...
برچسب : نویسنده : a-man-esf بازدید : 202