629

ساخت وبلاگ

امکانات وب

دلم میگیره گاهی اوقات. بی قرار میشم. نه حوصله ی اینجا رو دارم و نه حوصله خونه. حوصله خوابگاه رو که اصلا ندارم. خسته ی روحی ام. به هیچی امید ندارم. من فقط با کار و درس سر خودم رو گرم کردم و خودم رو زدم به فراموشی. وگرنه درد هست ولی درمان نیست. 
دور و اطرافم پر دختر هستش. سختمه. سخت. میخام بهش فکر نکنم ولی نمیشه.
یک دختر چادری رو چندبار نگاهم به نگاهش افتاده به طور اتفافی. امروز دوبار اتفاقی با هم برخورد داشتیم. ولی دقت که کردم توی دستش انگشتر بود. شاید متاهله. سوار سرویس خوابگاه دختران شد و رفت.شاید کرمانیه شایدم خوابگاهی!
خسته م. دست خودم نیست. بی حوصله میشم. بی قرار میشم. خود به خود  یک چیزهایی میاد توی ذهنم دپرس میشم. یهو فکر میکنم رفیقم ک چهار سال کوچیکتر از منه سال بعد بچه دار میشه. اینطوری که فکر میکنم حالم خود به خود خراب میشه. 
من که هم زبونی ندارم. همدمی ندارم. اینجا که مینویسم یعنی دارم با یک نفر درد و دل میکنم. با صفحه خودم. فقط خواستم بنویسم که دلم گرفته‌. همین.

629...
ما را در سایت 629 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-man-esf بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 20:22